مبارزه با علفهای هرز و بیماریهای درخت انگور
مقدمه یکی از مهمترین عملیات داشت در باغبانی و زراعت مبارزه با علفهای هرز است. علفهای هرز به دلیل میزبانی بیماریهای گیاهی( شامل قارچ، ویروس و…)در کنترل این عوامل نقش مهمی دارند. علفهای هرز همواره در حال رقابت با گیاهان و درختان مورد کشت برای به دست آوردن رطوبت و مواد غذایی بیشترند و به […]
مقدمه
یکی از مهمترین عملیات داشت در باغبانی و زراعت مبارزه با علفهای هرز است. علفهای هرز به دلیل میزبانی بیماریهای گیاهی( شامل قارچ، ویروس و…)در کنترل این عوامل نقش مهمی دارند. علفهای هرز همواره در حال رقابت با گیاهان و درختان مورد کشت برای به دست آوردن رطوبت و مواد غذایی بیشترند و به دلیل رفتار تهاجمی نسبت به گیاهان زراعی در بسیاری از مواقع پیروز و موفقترند.
وجود بیماریهای گیاهی در بازده اقتصادی نیز نقش بسیار مهمی دارد. بیماریهای گیاهی اغلب به عنوان انگلهای اجباری برای گیاهان بهحساب میآیند. دانستن عوامل بیماریزا، نحوۀ تشخیص، محیطهای مناسب جهت رشد و توسعه، نحوۀ آلودگی، نحوۀ ایجاد خسارت و چرخۀ زندگی بیماریهای گیاهی میتواند اطلاعات باارزشی جهت کنترل و مبارزه با آنها در اختیار ما قرار دهد. در این مقاله به نحوۀ مبارزه با علفهای هرز و بیماریهای درخت انگور میپردازیم.
فهرست محتوا این مقاله
مبارزه با علفهای هرز انگور
کنترل علفهای هرز به وسیلۀ دنبالبند تراکتور با نام مووِر انجام میگیرد. ماشینهای کشاورزی از روشهای سنتی (استفاده از حیوانات چرنده بهعنوان نیروی محرکۀ گاوآهن و…) بسیار سریعترند و در مناطقی با زمستان زودرس وجود آنها بسیار کاربردی و حیاتی خواهد بود.
با این وجود، استفاده از ماشینآلات معایبی نظیر هزینۀ بالای سوخت و ایجاد فشردگی بافت خاک دارد. استفاده از دستگاههای کوچکتر یا کاهش تعداد عبور از تاکستان با انجام بیش از یک عملیات در هر بار رفتوآمد ماشینآلات میتواند فشردگی بافت خاک را کنترل کند.
دنبالبند موور به تراکتور بسته شده و بین خطوط کاشت حرکت میکند. این دستگاه علفهای هرز را پس از برش با خاک مخلوط میکند. این عملیات در طولانیمدت میتواند به کنترل علفهای هرز در زیر تاکها و افزایش مادۀ آلی خاک کمک کند.
ازآنجا که استفاده از ماشینآلات هزینۀ مالی داشته و تأثیر مخربی بر خاک میگذارد، استفاده از حیوانات در کنترل و مدیریت علفهای هرز تاکستانها در برخی مناطق بهطور قابلتوجهی افزایش یافتهاست. بهعنوانمثال امروزه در نیوزیلند دیدن گوسفند در داخل باغات انگور، معمول میباشد.
این دستگاه با برش گیاهان پوششی کف (علفهای هرز و گیاهان زراعی کاشته شده در بین ردیفهای کاشت) موجب خردشدن و به قطعات کوچک تبدیلشدن اندام هوایی علفهای هرز میگردد. این عمل سرعت تجزیۀ بافتهای آلوده به قارچ را افزایش میدهد. بنابراین، در فصل بعد منابع بیماری بسیار کمتر خواهد بود.
استفاده از این روش در هرس تاکستان به معنای عدم نیاز به جمعآوری یا سوزاندن ضایعات هرس است. با این روش مواد غذایی موجود در شاخههای هرس شده به اکوسیستم خاک برگردانده میشود. در تاکستانهایی که استفاده از علفکشها ممکن نیست، علفهای هرز به روش سنتی و با استفاده از وسایل دستی کنترل میشوند. در تاکستانهای بزرگتر انجام این کار عملی نیست، بنابراین، در این تاکستانها از چندین ابزار برای مکانیزه کردن روند مبارزه با علف هرز در زیر ردیفها استفاده میشود.
از انواع این ابزارها میتوان به تیلرها و تیغههای دوّار هیدرولیکی بر روی محور مفصلی (نوعی موور) اشاره کرد. این دستگاهها بهشرط استفادۀ درست و بهموقع میتوانند تأثیرات خوبی در کنترل علفهای هرز داشتهباشند. دنبالبند و سایر ادوات مبارزه با علفهای هرز ماشینی اکثراً برای حرکت در تاکستان به تراکتور نیاز دارند. خاکورزی و مبارزه با علفهای هرز بهصورت مکرر موجب کاهش تعداد ریشههای سطحی انگور و رشد عمقی ریشهها میگردد.
در حین استفاده از ماشینآلات سنگهایی که در زیر خاک وجود دارند از خاک خارج میشوند. سنگها به ماشینآلات کشاورزی مخصوصاً موور و گاوآهن آسیب میزنند. بنابراین، باید برای جلوگیری از این آسیب پیش از عملیات از سطح زمین جمعآوری شوند.
استفادۀ صحیح و بهموقع از ماشینآلات بهویژه در باغهای انگوری که استفاده از علفکشها در آنها با سختی و محدودیت همراه است .میتواند جایگزینی مناسب و مقرونبهصرفه برای سایر روشهای دستی و سنتی باشد.
کاربرد این روش میتواند در مواقعی که انگور در شرایطی غیر از شرایط مطلوب آبوهوایی خود رشد میکند کاملاً مؤثر باشد. در استفاده از این روش بسته به نوع خاک محدودیتهایی وجود دارد. بهعنوانمثال زمینهایی که سنگهای بزرگ دارند، کار با ماشینآلات را محدود و سخت میکنند.
گزینههای دیگر برای کنترل علفهای هرز عبارتاند از:
- علف تراشی مکرر
- استفاده از گرما بهصورت شعله، بخار، مایکروویو و …
- استفاده از برق و…
همۀاین روشها برای اثربخشی به استفاده مکرر نیاز دارند.
مدیریت کانوپی (هرس و تربیت)
امروزه، مدیریت کانوپیهای انگور کاملاً مکانیزه شدهاست. مدیریت کانوپی به سیستمهای هرس و تربیت وابستهاست. در سیستم حداقل هرس، قسمت انتهایی کانوپی که وظیفهاش کنترل میزان محصول است، حفظ میشود. این نوع هرس همراه با هرس سبز انجام میگیرد.
ابزارهای هرس با تیغههای بزرگ که بهصورت دوار حرکت میکنند موجب هرس کلی کانوپی میشوند و ضرر بزرگی به درخت وارد میکنند. در این هرس شاخههای هرس شده کف باغ باقی میمانند و به دلیل وجود کانوپی (سایهاندازی خود درخت بر روی شاخههای هرس شده) شرایط رشد و گسترش بیماریها فراهم میگردد. هرس کلی در آبوهوای خشک همچنین موجب آسیبدیدن میوه و ایجاد نقاط خطر برای گسترش بیماری و آفات در اواخر فصل میگردد. در حقیقت، گردش هوا میتواند گل و حبههای انگور در حال رشد را از خطر ابتلا به قارچ و انواع بیماریها دور نگاهدارد.
بیماریهای انگور
بیماری انگور به واسطۀ طیف وسیعی از ارگانیسمها ازجمله قارچ، باکتری و ویروس ایجاد میشود. در این بخش شایعترین بیماریهای انگور مورد بحث قرار میگیرد.
بیماریهای قارچی انگور
در مقیاس جهانی بیماریهای ناشی از قارچ که بیشترین خسارت را بر انگور وارد میکنند عبارتاند از: بوتریتیس، سفیدک سطحی، سفیدک داخلی یا دروغی و بلایت(فوموپسیس). در این مطلب به هر یک از این بیماریها بهطور جداگانه پرداخته شدهاست اما بحث گسترده به کنترل بوتریتیس اختصاص داده شدهاست زیرا بسیاری از جنبههای مدیریت بوتریتیس میتواند در مورد سایر بیماریهای انگور نیز مورداستفاده قرار گیرد. بنابراین، هنگام بررسی استراتژی مدیریت بیماری به یاد داشته باشید که این ایدهها دارای کاربردهای فراوانیاست.
بوتریتیس و بیماریهای قارچی عمومی
بوتریتیس شاخه یا پوسیدگی خاکستری انگور (Botrytis cinerea ) بسیار فراگیر بوده و در تمام تاکستانهای دنیا دیدهمیشود. نام این بیماری در اوایل قرن ۱۸ میلادی و از اصطلاح یونانی برای خوشهای از حبههای انگور (بوتریتیس) گرفتهشدهاست. بنابراین، بهاحتمالزیاد این بیماری سابقهای طولانی دارد. قارچ نسبت به بسیاری دیگر از موجودات به درجۀ حرارت کمتری برای رشد نیاز دارد، اما شرایط گرم و مرطوب رشد قارچ را تسریع میکند.
معمولاً آلوده شدن حبههای انگور به قارچ موجب کاهش مزه و کیفیت فرآوردههای انگور می شود. در ارقام گوناگون انگور شرایط آبوهوایی مختلف موجب کپک خاکستری میشود. این قارچ به بسیاری از گیاهان زراعی و وحشی حمله میکند و میتواند بهعنوان ساپروفیت بر روی بافتهای مرده یا زنده به حیات ادامه دهد.
این قارچ به دلیل گستردگی میزبان و سازگاری با موقعیتهای مختلف رشد و گسترش بالایی دارد. بوتریتیس از جمعیتی از ارگانیسمهای مشابه با تفاوتهای جزئی تشکیل شدهاست که هر یک از آنها ظرفیت متفاوتی برای رشد، تولیدمثل، زنده ماندن و تلاش برای از بین بردن گیاهان دارد.
ازآنجا که جمعیت متنوعی از قارچها در میلیونها کلون یکسان وجود دارد، تلاش برای کنترل بوتریتیس از طریق یک روش واحد معمولاً با موفقیت کمی همراه خواهدبود. در هر مرحله باید از وجود قارچ در تاکستان، شیوههای کنترل موجود و چگونگی تأثیر آنها بر پیشرفت قارچها اطلاع حاصل شود.
برای این منظور ممکن است به آگاهی کاملی از چرخۀ زندگی ارگانیسمهای بیماری نیاز باشد. بوتریتیس میتواند در شرایط دشوار درون ساختارهای سختی به نام اسکلروت زنده بماند و در برابر خشکسالی، گرما و سرما مقاومت کند.
در مناطقی با آبوهوایی معتدل قارچ میتواند در فصول رشد گیاهان به شکلهای مختلف زیر پوست تنۀ درختان زنده بماند و با بهبود شرایط محیطی رشد خود را از سر بگیرد. هیفهای بوتریتیس میتوانند تحت طیف وسیعی از شرایط آبوهوایی (حتی هوای بسیار سرد) رشد کرده و ساختارهای تحمل کونیدیا به نام conidiophores را تولید کنند. این ساختارها اسپورهاییاند که میتوانند توسط آب، باد و عوامل مکانیکی پخش شوند.
شرایط ایدهآل برای آلودگی و رشد این قارچ دمای ۲۳٫۷ درجۀ سانتیگراد محیط و ۲۰٫۸ درجۀ سانتیگراد بر روی برگ و میوههای انگور است. رشد این قارچ با آب آزاد یا رطوبت نسبی بالا رابطۀ مستقیمی دارد. زمان لازم برای آلودگی (دوره آلودگی) بسته به نوع بافت، دما و رطوبت حداقل ۱ ساعت است. در شرایط خشک و خنکتر این قارچ برای آلودگی به زمان بیشتری نیاز دارد.
مدلهای مختلفی برای پیشبینی دورههای آلودگی بر اساس دادههای مختلفی همچون دما، رطوبت سطح برگ و تعداد اسپور هوا در تاکستان وجود دارد. برخی از این مدلها کاربرد تجاری دارند اما مدلهای جامعتری که مرحلۀ رشد میوه را در نظر میگیرند میتوانند پیشبینی و مدیریت را بهبود بخشیده، استفاده از مواد شیمیایی را بسیار کاهش دهند.
به نظر میرسد که حبههای انگور به دلیل محافظت شدن به وسیلۀ پوست نسبت به برگها در مقابل آلودگی بیشتر مقاومت میکنند. اگرچه آلودگی میتواند از طریق روزنههای طبیعی میوه و برگها یا از طریق خود کوتیکول اتفاق بیفتد، هر نقصی در سیستمهای تدافعی گیاه انتشار آلودگی را سرعت میبخشد.
آسیبهای مکانیکی که میتوانند در اثر تگرگ، حشرات، پرندگان و یا حتی آلودگی سفیدک سطحی ایجاد شوند شایعترین منشأ بوتریتیسند.
دستگاههای مکانیکی نیز میتوانند در فرآیند هرس برگها آسیب جدی بر برگها یا حبههای انگور وارد کنند. آلودگیهای بهاری برگها و خوشههای جوان احتمالاً ناشی از اسپورهای تولید شده از اسکلروتیا در تاک یا بقایای کف تاکستان است. در شرایط خاص آلودگیها در طول شکوفهدهی یا دیرتر انتشار مییابند و باعث آسیبهایی میشوند که قبل از برداشت میوه قابلرؤیت است.
ارقام مختلف انگور حساسیت متفاوتی به پوسیدگی بوتریتیس دارند. شدت حساسیت به ساختار خوشه، میکروکلیمای اطراف حبههای انگور و ترکیب شیمیایی ازجمله غلظت تانن در پوست و مداخلۀ احتمالی فیتالاکسینها بستگی دارد. هوادهی (قرار دادن خوشهها در معرض هوا از طریق هرس برگ) میتواند شدت بیماری را کاهش دهد اما در ارقام حساس مبارزۀ شیمیایی موردنیاز است. کنترل شیمیایی اغلب شامل برنامههایی قبل و یا هنگام شکوفهدهی (پیش از ایجاد میوه) است زیرا ایجاد حبههای انگور (تشکیل خوشه) موجب میشود تا آلودگی داخل میوههای خوشه قرار گرفته، پیش از برداشت ظاهر شود.
رویکردهای مختلفی برای به حداقل رساندن خطر آلودگی توسط بوتریتیس وجود دارند که شامل:
- به حداقل رساندن دورههای بالقوۀ آلودگی
- دستیابی به سلامت کامل درخت انگور (تغذیه، آبیاری و نظافت)،
- کاهش عوامل تلقیح (نظافت کلی)
است.
به حداقل رساندن دورههای بالقوه آلودگی
انتخاب محل تأسیس تاکستان اولین گام جهت کاهش نگرانیهای مهم مدیریتی دربارۀ آلودگی بوتریتیس است.
در نظر گرفتن شرایط کلی و شرایط میکروکلیمایی و مطلوب بودن آنها برای بوتریتیس ممکن است برنامهریزی کشت را تغییر دهد. رقم گیاه انتخابی و تراکم کانوپی تاک باید با محل تأسیس مطابقت داشته باشد. بهعنوانمثال، انتخاب رقمی با ریشۀ کمعمق برای مناطق دارای خاک زراعی کم و یا انتخاب ارقام با خوشههای غیر متراکم در آبوهوای مرطوب بهتر است زیرا رطوبت روی میوه با سرعت بیشتری خشک میشود و خطر شیوع آلودگی کاهش مییابد.
اگر آبوهوا بهطور مداوم در دورۀ برداشت مرطوب باشد، باید یک رقم زودرس کاشته شود و یا پیوند با پایۀ مناسب انجام گیرد. تربیت انگور داربستی و فاصله کاشت تاکها نیز باید با محل مطابقت داشته باشند زیرا فواصل خیلی نزدیک یا تربیتی که فضای کافی برای رشد درخت باقی نمیگذارد میتواند منجر به کانوپیهای (سایهاندازی توسط خود درخت) شدید، شاخه و برگهای انبوه و در نهایت تعداد دورههای بیشتر و طولانیتر بیماری گردد.
برای دستیابی به شرایط ایدهآل باید مدیریت کانوپی به شکلی باشد که رشد شاخههای فرعی کاهش یافته، منطقۀ باردهی گسترده شود. بهتر است درختان روی ردیفهای شمالی و جنوبی کاشتهشوند تا خورشید نیمۀ نخست روز به ضلع شرقی و نیمۀ دیگر روز به ضلع غربی بتابد. این کار منجر به توزیع مناسب نور و خشک شدن رطوبت روی شاخهها و میوهها میشود (این روش کاشت مناسب مناطقی با رطوبت زیاد و نور محدود است). رطوبت میتواند ناشی از هوا، تعریق گیاه، گیاهان مجاور، تبخیر خاک و… باشد.
درختانی که بر ردیفهای غرب به شرق کاشته میشوند تنها از ضلع شمالی نور مستقیم دریافت میکنند و کانوپی (سایهانداز خود گیاه) مانع از رسیدن نور میشود. در این روش ممکن است میوههایی که جهت تازهخوری به بازار عرضه میشوند به دلیل کمبود نور خورشید و رطوبت باقیمانده بر روی میوه مستعد ابتلا به بیماری باشند.
یکی از ملاحظات در انتخاب جهت کاشت ردیفها جهت وزش باد در طول فصل رشد و میوهدهی است. وزش باد شدید در فصل زراعی، بهویژه هنگامیکه انگور بیشترین حساسیت را دارد (پیش از شکوفهدهی تا تشکیل خوشه و رسیدگی میوه) میتواند به کشت آسیب وارد آورد. درحالیکه وزش نسیم (سرعت پایین باد) در بین ردیفها باعث گردش هوا در منطقۀ میوه شده، به کاهش رطوبت سطحی میوه کمک میکند.
انتخاب گیاهانی که بین ردیفها کاشته میشوند و نوع آبیاری و کوددهی بر رشد رویشی انگور تأثیر میگذارد. انگور با سطح لوکسی متفاوت آب و کود در خاکهای بدون پوشش گیاهی بیشتر رشد میکند. بنابراین، محدود کردن دسترسی انگور به آب و مواد غذایی روش مناسبی برای مدیریت رشد است. کنترل میزان آب ورودی مستقیماً بر مدیریت گیاهان پوششی بین ردیفها تأثیر میگذارد. به عنوان مثال در خاکهایی با ظرفیت رطوبت بالا میتوان گیاهان پوششی با ریشۀ عمیق مانند شیکوری (نوعی سبزی) کاشت تا با جذب آب از منطقۀ ریشه موجب کاهش شدید رشد رویشی انگورها شده و دورههای آلودگی بوتریتیس را کاهش دهد.
یکی از مهمترین اهداف هرس برگ و هرس سبز کاهش شیوع بوتریتیس است. بهتر است هرس برگ از قسمت کانوپی و سایهانداز انجام شود تا درخت از مزایای تابش نور خورشید در قسمتهای میوهدهی بهرهمند شود.
برگهای هرس شده اگر در داخل کانوپی باقی بمانند، میتوانند خوشهها را پوشانده و رطوبت را در زیر آنها افزایش دهند. متقابلاً ازبینبردن شاخههای فراوان و باز کردن ناحیۀ بالای درخت میتواند کانوپی را به شدت کم کرده، موجب کاهش شدید رطوبت حبههای انگور شود. بنابراین، هرس به منظور جلوگیری از شلوغی در منطقۀ میوه و نگاهداشتن موقعیت استقرار شاخهها به یک اندازه اهمیت دارند.
شاخههایی که تمایل به رشد افقی در امتداد ردیفها دارند (یا تعداد زیادی شاخه و برگهای جانبی درحال توسعه در منطقۀ میوهدهی) چگالی برگ را در ناحیۀ میوهدهی افزایش داده، شرایط مساعدی برای رشد بوتریتیس ایجاد میکنند. همچنین عملکرد بالاتر با خطر بیشتر بوتریتیس همراه است، منطقۀ میوۀ پر از خوشه موجب افزایش سطح میوه و خوشه و در نتیجه افزایش کانوپی و در نهایت افزایش نقاط مناسب برای فعالیت بوتریتیس میشود. در چنین شرایطی بایداز روی هم قرار گرفتن خوشهها جلوگیری کرد. برای این منظور به نیروهای کار آموزش داده میشود تا در صورت زیاد بودن خوشه در منطقۀ میوهدهی، تعدادی از خوشهها را هرس کنند(هرس میوه).
همانطور که قبلاً نیز اشاره شد، مورفولوژی خوشه میتواند در آلودگی بوتریتیس تأثیر داشته باشد. جایی که خوشهها باز و غیر منسجماند، نفوذ باد، نور خورشید و اسپری سم بهتر صورت میگیرد و احتمال آلودگی بوتریتیس کاهش مییابد.
با وجود تعداد زیاد خوشههای انگور در منطقۀ گل و میوه و به هم چسبیدن خوشهها عمل تنککردن خوشهها از کانوپی کار بسیار دشواری است. تعداد خوشهها را میتوان با هرس کردن برگ پیش از شکوفهدهی کنترل کرد. کاهش دسترسی گیاه به کربوهیدراتها نیز به کم شدن تعداد خوشهها منجر میشود. اگرچه این کار عملکرد تاک را کاهش میدهد، اما اثرات مثبتی بر ترکیب میوه گذاشته، آلودگی قارچها را کنترل میکند.
کانوپی گسترده و متراکم مشکلات متعددی در کنترل بیماری ایجاد میکند. کاهش میزان نور ورودی به داخل کانوپی، کاهش سیرکولۀ هوا، افزایش رطوبت نسبی در داخل و کاهش نفوذ اسپری سمها از مهمترین این مشکلات است. بنابراین، نظارت بر گستردگی و تراکم کانوپی بهعنوان بخشی از برنامۀ مدیریت بیماری حائز اهمیت است.
افزایش سلامتی گیاه
راه دیگر مقابله با آلودگی بوتریتیس استفاده از عوامل طبیعی است. انگور علاوه بر داشتن خصوصیات فیزیکی برای جلوگیری از ورود آلودگی به داخل گیاه (مانند کوتیکول) مکانیزمهای شیمیایی برای کند یا متوقف کردن انتشار بوتریتیس دارد.
میکروارگانیسمهای دیگری نیز وجود دارند که مانع از تثبیت بوتریتیس در انگور میشوند اما در افزایش تولید محصول دخالتی ندارند. اگر اسپور قارچ با موفقیت بر موانع فیزیکی غلبه کرده یا بافت آسیبدیده پیداکند، موانع شیمیایی وارد عمل میشوند.
گیاهان تعدادی متابولیت ثانویه تولید میکنند که در نقش مقاومت در برابر آلودگی عمل میکنند. متابولیت ثانویه در انگور بیشتر در بخشهای چوبی آن ساختهمیشود. این ترکیبات فنولی پیشساخته تأثیر برزگی در موفقیت یا عدم موفقیت اسپورها در آلودگی انگور دارند. بهعنوانمثال تانینهای موجود در انگور در طی فرآیند گسترش و آلودگی به آنزیمهای تولیدشده توسط قارچها متصل میشوند و از عملکرد آنها بر روی سلولهای گیاهی جلوگیری میکنند.
برگهای انگور، با توجه به سن، به دلیل وجود غلظت نسبتاً بالایی از لیگنین و سایر ترکیبات پلیفنولی نسبت به میوه در برابر آلودگیها مقاومترند. مقاومت حبههای انگور با توجه به مرحلۀ رشد، نوع آلودگی قارچ و میزان آلودگی بسته به رقم انگور متفاوت است.
چند نوع آلودگی میتواند باهم و در یکزمان بر روی گیاه اتفاق بیفتد. در این حالت گیاه یا با تولید مواد غیرقابل نفوذ مانند لیگنین در اطراف منطقه آلودگی را از بین میبرد و یا با تجمع مواد سمی بافت آسیبدیده را از بین برده ، آلودگی را از گیاه دور میکند.
پروتئینهای مرتبط با پاتوژن (PRP) به انواع عوامل بیماریزا ازجمله ویروسها، باکتریها و قارچها حمله میکنند. در انگور B. cinerea باعث تولید تعدادی از PRPهای مختلف میشود که به نظر میرسد سلولهای قارچی را از بین میبرند.
کیتین و گلوکانها اجزای ساختاری بیشتر سلولهای قارچی هستند و کیتین در تمام بافتهای گیاهی یافت میشود. تولید PRPهایی که فعالیت آنزیمی دارند و دیوارۀ سلولهای قارچی را تجزیه میکنند ممکن است پاسخ دفاعی مهم گیاه باشد. به نظر میرسد که رشد هیفهای قارچ توسط آنزیمها مهار میشوند.
مرحلۀ رشد گیاه بر روی ظرفیت تولید PRP تأثیر میگذارد. بهعنوانمثال زمانی که حبههای انگور روند رسیدگی را شروع میکنند تعداد بیشتری PRP در گیاه انگور یافت میشود. بنابراین، میزان مقاومت میوههای انگور به بوتریتیس در طول دورۀ رشد متغیر است.
درحالیکه وجود فنولهای از قبل تشکیلشده مانعی برای گسترش آلودگی است، سنتز بیشتر ترکیبات فنولیک به دنبال آلودگی نیز میتواند سرعت رشد پاتوژن در حال گسترش را کند یا متوقف کند. یکی از مزایای این نوع پاسخ این است که خیلی سریع اتفاق میافتد زیرا ترکیبات فنولیک نیازی به سنتز از ابتدا ندارند بلکه میتوانند مولکولهایی را که قبلاً ساخته شدهاند (مانند متابولیتهای اولیه) را اصلاح کنند. تأثیر این اتفاق این است که دیوارههای سلولی در نزدیکی محل آلودگی بهسرعت در برابر نفوذ قارچها تقویت میشوند و میتوانند منتظر شکلگیری دائمی لیگنین باشند.
فیتولاکسینها ترکیباتیاند که بهمحض شروع آلودگی بهسرعت تولید میشوند و رشد میکروبها را مهار میکنند. بسیاری از فیتولاکسینها ازنظر ماهیت فنولیک هستند. نمونههای شناختهشده در انگورها متعلق به طبقهای به نام استیلبنها ( stilbene) هستند. رزوراترول( Resveratrol) اولین استیلبن است که توسط انگور سنتز میشود. رزوراترول اولین مورد شناخته شده بهعنوان ترکیب فلورسانس است که در حاشیۀ برگهای آلوده به بوتریتیس وجوددارد.
سرعت تولید مواد ضد قارچی مانند رزوراترول در مراحل مختلف رشد انگور متفاوت است. این امر بر موفقیت یا عدم موفقیت آلودگی تأثیر مستقیم دارد. برگها و حبههای انگور تازه شکلگرفته در تولید رزوراترول بهتر عمل میکنند درحالیکه این توانایی در حبههایی که وارد مرحلۀ رسیدگی شدهاند، کاهش مییابد. بهطور تصادفی، این همان مرحلهای است که PRPها توسط حبههای انگور تولید میشوند. بنابراین، انگور در تمام دورۀ رشد خود از نوعی سیستم دفاعی برخوردار است. اگر نقصی در پوست حبههای انگور به وجودآید، فیتواکسینها و PRPها تأثیر کمی خواهند داشت زیرا آنها در درجۀ اول در پوست تولید میشوند.
بوتریتیس ممکن است باعث تخریب استیلبن تولیدشده توسط درخت انگور شود زیرا یکی از آنزیمهای ترشحشده توسط قارچ، استیلبناکسیداز است که میتواند رزوراترول، پتروستیلبن و سایر استیلبنها را منهدم کند بهطوریکه خواص ضد قارچی خود را از دست بدهند.
رشد و گسترش قارچ و ارگانیسمهایی مانند گونههای Trichoderma محیطی همانند بوتریتیس نیاز دارد. این قارچهای غیربیماریزا که بر روی سطوح گیاه زندگی میکنند با اشغال کردن فضایی که بوتریتیس از آن استفاده میکند موجب مهار رشد و گسترش بیماری میگردند. از مزایای استفاده از تریکودرما میتوان به دورۀ کوتاه زندگی و دوستدار محیطزیست بودن آنها اشاره کرد(در بیشتر موارد میتوان از تریکودرما در تولید کودهای ارگانیک استفاده کرد).
از معایب تریکودرما مقاومت بسیار کم آن در صورت اسپری سم است. اثربخشی این نوع از قارچها نیز به عوامل محیطی مانند دما و رطوبت نسبی بستگی دارد. بنابراین، رفتاری که قارچ در آزمایشگاه نشان میدهد در موقعیتهای تجاری و میدانی با همان کیفیت قابلاستفاده نیست. در استفاده از این قارچ روش صحیح و زمان مناسب بسیار اهمیت دارد.
علیرغم وجود مشکلات احتمالی استراتژیهای کنترل زیستی موردتوجه افراد بسیاری قرار دارد. آزمایشها نشان میدهند که این روشها اگر با شیوههای کشاورزی ترکیب شوند، نه تنها کارآمدند بلکه مؤثرتر از اسپری سمهای معمولی عمل میکنند.
کاهش منابع تلقیح
نظافت تاکستانها موجب کاهش احتمال آلودگی میشود. حدود ۹٪ از زبالههای برگ موجود در برخی از تاکستانها به بوتریتیس آلودهاند. میوههای قدیمی، گلبرگها ، حبههای انگور، گرههای شاخه بهعنوان منبع بوتریتیس شناختهمیشوند که در فصل بعدی رشد اسپورهای قارچی ایجاد میکنند. ضایعات هرس و برگهایی که ممکن است دارای بوتریتیس باشند باید از تاکستان خارج، دفن و یا سوزانده شوند.
علاوه بر پسماند درخت، وسایل برداشت خوشه و ابزار هرس تاک میتوانند منبع گسترش بوتریتیس در تاکستان باشند. تحقیقات اخیر در نیوزلند تأثیر ضدعفونی دستگاه و ابزارهای هرس را در کاهش بروز و گسترش بوتریتیس مثبت گزارش کردهاست. مکانیسم میوهدهی در برخی از خوشهها غیر متراکم است اما به نظر میرسد دلایل دیگری در کاهش احتمال وقوع آلودگی در آنها تأثیر دارند.
نظارت بر هوا و تاکستان
ایستگاه هواشناسی میتواند اطلاعات مفیدی از قبیل سوابق بارندگی و جهت باد در اختیار باغداران و کشاورزان قراردهد. از دادههای جمعآوریشده از ایستگاه هواشناسی میتوان در مدلهای پیشبینی آلودگی بوتریتیس استفاده کرد. با بررسی این دادهها میتوان شرایط آبوهوایی مورد نیاز اسپورها برای جوانهزنی را پیشبینی کرده، از روشهای جلوگیریکننده استفاده کرد.
استفاده از یک برنامۀ اسپری سم پیشگیریکننده ( قارچکشها فقط در صورت لزوم استفاده میشوند) میتواند دفعات سمپاشی را بهطور چشمگیری کاهش دهد. کاهش دفعات سمپاشی کاهش هزینههای خرید سم و میزان مصرف سم را در پی دارد. با این حال، بهترین راه برای دانستن اینکه در تاکستان چه اتفاقاتی میافتد، گذراندن وقت و بازدید از آن میباشد. جایگزین کارآمدی برای بازدید میدانی از باغ وجود ندارد.
ایستگاههای آبوهوایی و مدلهای پیشبینی بیماری نوآوریهای شگفتانگیزیاند اما در عمل توانایی بررسی باغ برای یافتن علائم پیشرفت بوتریتیس در خوشهها را ندارند. آنها همچنین نمیتوانند بگویند اسپری سم تا چه اندازه مؤثر بوده است. بنابراین، در کنترل آلودگی هوشیار و فعال باقی ماندن یک ضرورت بسیار مهم محسوب میگردد.
ثبت سوابق مربوط به نقاط مشکلدار در تاکستان علیرغم هزینهبر بودن، بسیار مفید است. مناطقی که در سالهای گذشته در معرض آلودگی بوتریتیس بودهاند میتوانند بهعنوان یک شاخص مورداستفاده قرار گیرند. اگر بیماری در آنجا شروع به توسعه کند، احتمالاً بقیۀ تاکستان نیز در معرض خطر است.
سفیدک سطحی
این بیماری که ایدیوم نیز نامیده میشود، توسط Uncinula necator ایجاد میشود. آلودگیهای اولیه در بهار ناشی از اسپورهایی است که توسط قارچهایی به نام کلایستوتسیا در جوانهها یا سطح انگور تولید میشوند. سفیدک سطحی مانند یک پودر سفید روی سطح گیاه قرار میگیرد.
قارچها پس از تولید اسپورهای غیرجنسی توسط باد یا حشرات به بافت سبز جدید گسترش مییابند. سفیدک سطحی قارچی است که روی اپیدرم بافتهای سبز تاک رشد میکند. اندامهای ویژه قارچی موسوم بههاوستوریا برای تغذیه وارد سلولهای اپیدرمی میشوند. زنده ماندن و تولیدمثل قارچ به حیات سلولهای اپیدرمی وابسته است(این قارچ یک انگل اجباری است).
برخلاف برخی از بیماریهای قارچی دیگر، دمای ۲۰ تا ۲۷ درجۀ سانتیگراد و شرایط خشک برای ایجاد این آلودگی مناسب است. مدلهای پیشبینی آلودگی مبتنی بر دما و رطوبت برگ که برای سفیدک سطحی طراحی شدهاند در بسیاری از مناطق جهان با موفقیت مورداستفاده قرارگرفته اند.استفاده از این مدلها جهت جلوگیری از انتشار آلودگی تعداد دفعات سمپاشی و درنتیجه هزینۀ خرید سم را بهشدت کاهش میدهد.
سفیدک سطحی بیشتر در سطح فوقانی برگ دیدهمیشود اما کلیۀ قسمتهای سبز تاک به این بیماری حساس میباشند. برگهای آلوده اغلب سبز به نظر نمیرسند زیرا فتوسنتز کمتری دارند. گسترش شدید این بیماری میتواند موجب ناتوانی و ضعف شدید درخت گردد.
ساقۀ مناطق آلوده به شپشک تیره میشوند. این شاخهها منبع آلودگی فصل بعد به حساب میآیند و باید هرس شوند. بیشترین آسیب اقتصادی ناشی از آلودگی به خوشهها وارد میشود. حبههای آلوده قبل از رسیدگی ترک برداشته، خوشههای دیگر را نیز آلوده میکنند. گونههای مختلف انگور میزان مقاومت متفاوتی به سفیدک سطحی از خود نشان میدهند. انتخاب رقم مقاومتر به سفیدک سطحی، میتواند جزء برنامۀ مدیریتی بیماری بهحسابآید.
بیشتر گونههای بازارپسند انگور ازمنظر کیفیت و کمیت، به این بیماری حساسند. در مقابل، بیشتر گونههای آمریکای شمالی و آسیا به سفیدک سطحی مقاومند.
مقاومت انگور ممکن است ناشی از مرگ سلولی (سفیدک سطحی یک انگل اجباری است و گسترش سلولی را متوقف میکند) و یا تولید ترکیبات فنلیکالوس باشد. نتایج یک مطالعه در کالیفرنیا تخمین زده است که استفاده از انگورهای مقاوم در برابر سفیدک سطحی بسته به رقم انگور ۲ تا ۶ درصد هزینههای تولید را کاهش میدهد. بنابراین، تحقیقات بیشتر در این زمینه ارزش اقتصادی قابلتوجهی دارد.
شیوههای کشاورزی نیز سفیدک سطحی را تا حدودی کنترل میکنند. این استراتژیها بر باز نگهداشتن کانوپی تکیه دارد تا گردش هوا به درستی صورت گیرد. اما اگر اسپور در حوالی تاکستان وجود داشته باشد (بهعنوانمثال تاکستان همسایه دارای سفیدک سطحی باشد)، به دلیل مجاورت با منشأ آلودگی، کنترل شیمیایی ضروری خواهد بود. تابش اشعۀ ماوراءبنفش موجب توقف و یا کاهش جوانهزنی اسپور و رشد میسلیوم سفیدک سطحی میشود. بنابراین، کانوپی باز به دلیل گردش هوای بهتر و نفوذ بیشتر اسپری سم در کنترل آلودگی بهتر عمل میکند.
سفیدک سطحی معمولاً توسط برنامهای که شامل یک یا چند قارچکش یا گوگرد است کنترل میشود. گوگرد هم به شکل بخار و هم از طریق تماس مستقیم با قارچ مورد استفاده قرار میگیرد. اگر پوششدهی اسپری سم کامل نباشد، به دلیل تبخیر کمتر گوگرد، استفاده از آن در دماهای پایین مناسب نیست. گوگرد در بعضی از ارقام انگور در دمای بالا (بالای ۳۰ درجۀ سانتیگراد) موجب مسمومیت گوگردی میشود. برای کنترل مؤثر بیماری اندامهای مهم گیاه باید کاملأ به گوگرد آغشته شوند. در صورت شستهشدن گوگرد از روی گیاه عمل سمپاشی باید تکرار گردد. ازاینرو اهمیت مدیریت کانوپی برای نفوذ اسپری گوگرد افزایش مییابد.
از معایب استفاده از گوگرد میتوان به مختلکردن چرخۀ زندگی حشرات مفید (مانند کفشدوزک) و بندپایان (مانند عنکبوت) اشاره کرد. همچنین باقیماندۀ گوگرد در حبههای انگور موجب تغییر در طعم آن میگردد. بنابراین، برای حفظ کیفیت میوۀ انگور توصیه میشود از ۸ هفته مانده به برداشت محصول از استعمال گوگرد بر روی انگور خودداری شود.
بیکربناتپتاسیم و سدیم سموم دیگریاند که در تاکستان مورد استفاده قرار میگیرند. بر طبق گزارشات موجود اثربخشی این سموم بر کنترل سفیدک سطحی همانند گوگرد است.. فسفاتها در کنترل این قارچ مؤثرتر از بیکربناتها عمل میکنند. کود مایع پتاسیم فسفات در مدیریت سفیدک سطحی با موفقیت مورداستفاده قرارمیگیرد.
کنترل قارچ با قارچ دیگر، اگر مراحل تحقیق و آزمایش را با موفقیت طیکند، میتواند در آینده یکی از روشهای مبارزه با قارچ باشد. قارچ انگلی Ampelomyces quisqualis یکی از انواع این قارچهاست که دوز مناسب برای استفاده در تاکستان و همچنین تأثیرات منفی آن در درازمدت هنوز مشخص نشده است. کیتوزان بهدستآمده از دیوارۀ سلولی قارچ بر روی انگور مورد آزمایش قرارگرفتهاست و به نظر میرسد که قارچ سفیدک سطحی را دقیقاً همانند قارچکشهای شیمیایی کاهش میدهد. تصور میشود که عملکرد این روش از طریق تحریک مکانیسمهای دفاعی طبیعی انگور و افزایش فنولی و ظرفیت آنتیاکسیدان میوه صورت میگیرد.
نتایج جالب یک مطالعه نشان میدهد که استفاده از گوگرد و سایر قارچکشها سبب شدهاست که برخی کنههایی که در نمونههای وحشی انگور وجود داشتهاند بر روی ارقام تجاری دیدهنشوند.
امروزه، برنامههای کنترل که هدف آنها حفظ جمعیت مفید قارچی و حشرات، در کنار حذف بیماریهاست، تحت مطالعه میباشند. همچنین تأثیر افزایش تابش اشعۀ ماوراءبنفش و کاهش نیتروژن در تغییر میزان حساسیت انگور به سفیدک سطحی و کاهش شیوع بیماری، در حال بررسی است.
سفیدک درونی (دروغی)
سفیدک دروغی (Plasmopara viticola) باعث ایجاد آسیب به برگ، شاخه و خوشۀ انگور میشود. آلودگی در سطح فوقانی برگ ازنظر ظاهری مانند لکۀ روغنی میباشد و در سطح زیرین برگ سفیدرنگ به نظر میرسد. حبهها و شاخههای آلوده نیز ظاهری سفیدرنگ دارند. سفیدک درونی در درجۀ اول بیماری مناطق گرم و مرطوب است زیرا این شرایط از گسترش و تکثیر سفیدک درونی حمایت میکنند. بارندگی و رطوبت زیاد در بهار و تابستان باعث شیوع این بیماری در اقلیمهای مدیترانهای مانند شیلی و کالیفرنیا میشود. اسپورهایی که زمستان گذرانی کردهاند بهمحض رسیدن دما به ۱۱ درجۀ سانتیگراد جوانه میزنند و اندکی پس از آن اسپورانیوم تولید میکنند. این ارگان موجب تولیدمثل غیرجنسی اسپورهای کلونالی میشود که معمولاً توسط باران پراکنده میشوند. قارچ از طریق استوماتها وارد گیاه شده، داخل برگ رشد میکند و سرانجام اندام تولیدکنندۀ اسپور از طریق منافذ بیرون میآید تا اسپورهای جدید توسط باد، حشرات و عوامل مکانیکی گسترش یابد.
روزنههای گیاهی که محل ورود قارچ میباشند، بهمحض رسیدن میوهها به مرحلۀ غوره (حدوداً ۳ هفته پس از شکوفهدهی ) دیگر به قارچ حساسیت ندارند. آب آزاد (رطوبت هوا) برای جوانهزنی اسپورها از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. باران و رطوبت مهمترین عوامل در ایجاد همهگیریهای بیماری سفیدک درونیاند. اسپورانژیها به خشکی و نور آفتاب حساسند بنابراین اولین نکته در کنترل این آلودگی مدیریت کانوپی برای تسریع در خشکشدن برگها، میوهها و همچنین اطمینان از گردش مطلوب هوا است.
روشهایی که برای پیشبینی سفیدک درونی وجود دارد بر اساس دما، رطوبت و سایر عوامل برنامهریزیشدهاند اما بیشتر در مناطقی که قارچ زیاد نیست کاربرد دارند. اگر تاکستان در منطقۀ مرطوب و گرم باشد، فشار بیماری میتواند بهحدی باشد که اسپری منظم قارچکش اجتنابناپذیر گردد.
کنترل سفیدک درونی در درجۀ اول توسط قارچکشهای حاوی مس صورت میگیرد. مس (بیش از حد) برای گیاهان سمی میباشد ازاینرو استفاده از مخلوط بوردو توصیه میگردد چراکه آهک افزودهشده به آن سمیت مس را کاهش میدهد. حساسیت برخی از ارقام انگور به استفاده از مس بیشتر است. استفاده از مس در دماهای بالا احتمال ایجاد سمیت در انگور را افزایش میدهد. آسیب برگ از این طریق (مانند گوگرد) منجر به کاهش فتوسنتز، کیفیت تاک و میوه میشود. برخی از سموم با خاصیت درمانی (توانایی کشتن قارچها بعدازاینکه بافت گیاه را آلوده کردهاند) و سیستمیک (جذب توسط بافت گیاه و انتقال به سلولهای نزدیک دیگر) ازجمله فنیلآمیدها (مانند متالاکسیل) و آمیدهای کربوکسیلیکاسید (مانند دیمتومورف یا ماندیپروپامید) بهطور خاص برای درمان بیماری قارچی ایجادشدهاند. همانطور که از کنترل شیمیایی برای درمان یا جلوگیری استفاده میشود، باید از مصرف بیشازحد آن اجتناب کرد تا از ایجاد مقاومت در قارچ جلوگیری شود. روش استفاده از مواد شیمیایی برای کنترل سفیدک درونی کاملاً شبیه به مبارزه با سفیدک سطحی است.
سموم دفع آفات و قارچکشهای دارای ترکیبات مس سالهاست که در بعضی از باغهای انگور استفاده میشود درنتیجه غلظت بالایی از مس در لایۀ سطحی خاک وجود دارد. بهعنوانمثال در یک مطالعه که توسط محققان فرانسوی انجام شدهاست خاک برخی از تاکستانها دارای حداکثر ۱۵۰۰ میلیگرم بر کیلوگرم مس بودند که بسیار بیشتر از حد طبیعی است. این امر موجب رشد کمعمقتر ریشه نسبت به تاکهای دیگر میشود. از آنجاکه مس در لایههای سطحی خاک جمع میشود در صورت حذف درختان از باغ، گیاهان دیگری جای آنها کاشته میشود. برای کسانی که از ترکیبات شیمیایی حاوی مس استفاده نمیکنند علیرغم نداشتن مشکل سمیت مس، مشکلات دیگری از عدم استفاده از ترکیبات مس (که بیشتر قارچکش هستند) به وجود میآید.
اسید فسفونیک و مشتقات آن تا سال ۱۹۸۰ برای کنترل سفیدک استفاده میشدهاست. اما آنها قبل از دیده شدن آلودگی قارچی هیچ استفادهای ندارند. برخی از سمها توانایی قابلتوجهی در کشتن قارچ پس از آلودگی دارند. علت این امر ممکن است تحریک تولید استیلبنها باشد. همچنین یک اسیدآمینه غیر پروتئینی وجود دارد که باعث تحریک استیلبن در تاک میشود. مناطق تحت درمان با آلودگی شدید که موجب مرگومیر سلولها میشود، کاهش سرعت رشد قارچ و اسپور در مقایسه با گروه شاهد را نشان میدهند.
ارقام مقاوم در برابر سفیدک سطحی از سال ۱۸۰۰ کشفشده، توسعهیافتهاند و در رفع یا کاهش آلودگی، بهطور مستقل یا با کمک کمتری از کنترلهای شیمیایی، کاملاً موفق عمل میکنند.
فوموپسیس Phomopsis
ساقه و برگ گیاه فوموپسیس (Phomopsis viticola) در همۀ مناطق عمدۀ انگور در جهان یافت میشود. در ابتدا تصور میشد این تنها علت اختلال زوال انگور است اما بعداً تأیید شد که زوال انگور به دلیل وجود دو گونۀ مجزاست که در یکزمان رخ میدهند.
فوموپسیس برای گسترش آلودگی رطوبت را ترجیح میدهد. اگر این اتفاق در حین جوانهزنی و رشد زودرس شاخهها رخ دهد، احتمال بروز مشکلات جدی در تاکستان بیشتر است. علائم این بیماری شامل: زخم، تیره و روشن شدن رنگ شاخه، باریک شدن شاخهها و ترکهای طولی با مراکزی به رنگ روشن است.
فوموپسیس بر روی دمبرگ نیز زخم ایجاد میکند. علامت این بیماری بر روی بافت برگ مبتلا به شکل لکههای دایرهای نکروزه قهوهای با حاشیۀ زرد است. فوموپسیس نیز مانند بیماریهای دیگر توسط باد، باران و عوامل فیزیکی به مناطق دیگر گسترشمییابد. زمستان گذرانی این قارچ در پریدرم شاخه که غالباً با ظاهری سفید مشخص میشود، انجام میگیرد.
اسپورها توسط بارش باران پخش میشوند و هرگونه بافت سبز را آلوده میکنند. قبلاً، تصور میشد بافتهای جوان نسبت به بافتهای پیر در برابر فوموپسیس حساسترند اما اکنون تحقیقات انجامگرفته نشان میدهد حساسیت بافت و استعداد ابتلای به این بیماری در هر سنی به یک اندازه است. تحقیقات دیگری که در مورد انواع میوههای انگور انجامشده، نشان میدهد که میوههای جوان حساسیت بیشتری نسبت به میوههای قدیمی دارند. چوبهای خشک آلوده منبعی غنی از اسپورها میباشند بنابراین هر مادۀ آلودهکنندهای باید از تاکستان خارج شود. بهعنوانمثال باقیماندۀ ضایعات هرس در زیر تاک منبع اسپورهایی هستند که میتوانند گیاه را مجدداً آلوده کنند.
اگر هرس حداقلی برگ نزدیک به بافتهای آلوده انجام شود، مقدار زیادی سلول و بافتهای مردۀ آلوده را در مجاورت بافتهای مستعد سالم قرار داده، میتواند منبع اصلی آلودگی باشد. شاخههای آلوده ضعیف بوده، بهراحتی شکستهمیشوند اما عمدهترین ضرر ناشی از آلودگی ساقه است که موجب از بین رفتن بخشهایی از خوشه شده، از بزرگ شدن بیشتر میوۀ انگور جلوگیری میکند. اگر شرایط آبوهوایی بهاندازۀ کافی مرطوب باشد، فوموپسیس میتواند میوه را آلوده کند. آلودگی میوه در نهایت منجر به پوسیدگی قابلتوجه آن پیش از برداشت میشود.
پوسیدگی ممکن است به دلیل آلودگیهای نهفته باشد که اندکی پس از گلدهی بروز میکنند. اگرچه آلودگیهای نهفته در سایر گونههای فوموپسیس شناساییشدهاست، اما هنوز در انگور این اتفاق گزارش نشدهاست. کنترل فوموپسیس در وهلۀ اول شامل ضدعفونی و بهداشت باغ انگور است. از بین بردن مراکز آلودگی باید قبل از زمان اوج شیوع اسپورها یعنی زمانی که بافت تاک بیشترین حساسیت را به آلودگی دارد، انجامشود. بیشترین حساسیت بافت تاک در فصل بهار است. بافتهای آلوده میتوانند سوزانده، دفن یا مالچ شوند. برخی اسپریهای شیمیایی موجود مانند مانکوزب و کاپتان در کنترل آلودگی فوموپسیس مورد استفاده قرار میگیرند اما در حال حاضر هیچگونه قارچکش اختصاصی برای فوموپسیس وجود ندارد.
سایر بیماریهای قارچی بااهمیت
پوسیدگی سیاه black rot
عامل این بیماری Guignardia bidwellii است. این بیماری بومی شمال شرقی آمریکای شمالی است و در بیشتر مناطق انگور جهان بهغیراز شیلی و استرالیا یک مشکل جدی تلقی میشود. وجود علائم بر روی شاخه و برگ معمولاً ازنظر اقتصادی مهم نیست زیرا گسترش و آلودگی محدود خسارت کمی بر میوهها و گیاه وارد میکند. اما در صورت طغیان بیماری خسارت شدید اقتصادی در اثر آلودگی و مرگ بافت تنه یا پوسیدگی میوه ایجاد میشود.
بروز پوسیدگی در حالت دوم باعث کاهش کمی و کیفی میوههای انگور، پوسیدگی میوه و مومیایی شدن آن میشود. خوشبختانه، میوهها در حدود ۵ هفته (ممکن است ازنظر گونه و رقم متفاوت باشد) پس از شکوفهدهی در برابر این آلودگی مقاوم میشوند. در پوسیدگیسیاه نیز مانند بسیاری از بیماریهای دیگر شرایط مرطوب موجب گسترش آلودگی میشود درحالیکه در گرمای شدید بیماری در مدت زمان کمتری گسترش مییابد. کنترل این آلودگی از طریق از بین بردن مواد آلوده یا استفاده بهموقع از قارچکش مانکوزب بهعنوان یک سم پیشگیریکننده، انجاممیشود.
آنتراکنوزelsinoë ampelinaAnthracnose
این بیماری منشأ اروپایی دارد و مشکل خاص مناطق بارانی و مرطوب بهحساب میآید. پس از معرفی مخلوط بوردو در سال ۱۸۸۵ و استفادۀ گسترده آن برای کنترل سفیدک درونی، شدت این بیماری بسیار کاهش یافتهاست.
علائم این بیماری شامل لکههای تیرهرنگ نکروزه بر روی برگ میباشد. اگر این اتفاق در اوایل رشد برگ رخ دهد، برگها به سمت بالا انحنا پیدامیکنند و روی آنها سوراخهایی ایجادمیشود. این بیماری بر روی شاخهها، گلبرگها و تنه لکههایی با لبههای تیره ایجاد میکند که با پیشرفت آلودگی بزرگتر میشوند. آلودگیهای جدی منجر به ترکهای برجستهای میشود که بهاندازۀ ترکهای فوموپسیس بزرگ نیست. آنتراکنوز میتواند میوه را تحت تأثیر قرار داده و لکههای دایرهای با مرکز روشن و حاشیۀ تیره بر روی آن ایجادکند. مانند سایر آلودگیهای قارچی ضدعفونی و بهداشت از اقدامات اصلی مدیریتی است که از بروز بیماری جلوگیریمیکند.
بیماریهای قارچی تنه
زغالک انگور Eutypa dieback
این بیماری بافتهای چوبی انگور و بسیاری از گیاهان چوبی دیگر را آلوده میکند و در مناطقی با بارندگی بیشتر از ۳۵۰ میلیمتر در سال مشاهده میشود. علائم زغالک انگور به صورت رشد اندک و ضعیف شاخه بهویژه در اوایل فصل رشد بروز میکند. شاخهها اگر بهشدت تحت تأثیر آلودگی قرار بگیرند، بهصورت برگهای کوچک، حجیم و غالباً زرد رنگ در یک الگوی زیگزاگ رشد میکنند.
زغالک انگور بر روی ارگانیسم سیستمهای آوندی گیاه تأثیر میگذارد و باعث کندی در انتقال آب و شیرۀ پروردۀ درون گیاه شده، قدرت گیاهان را هرساله کاهش میدهد. در بعضی موارد این بیماری با کاهش میزان رشد رویشی گیاه و افزایش مواد غذایی در دسترس گیاه، منجر به کیفیت بهتر میوه میشود.
در برش مقطعی تنههای آلوده یک قسمت قهوهایرنگ دیده میشود که نشان میدهد چوب آلوده و مرده است و دیگر کارآیی ندارد. اسپورهای قارچ در شرایط آبوهوایی مرطوب در زمستان و بهار رها میشوند و عموماً از طریق مناطق آسیبدیده مانند برشهای هرس در کمتر از ۴ یا ۵ هفته گسترش پیدامیکنند. ازاینرو با آزاد شدن اسپورها و نزدیک شدن به هرس بهاره یا سبز و شروع جوانهزنی، انجام هرس در شرایط خشک میتواند باعث کاهش آلودگی شود. با استفاده از یک سد فیزیکی، قارچ آنتاگونیست یا قارچکش (چسب هرس) بر روی زخمهای هرس نیز میتوان از برشهای هرس محافظت کرد.
از آنجایی که این کار بسیار پرزحمت میباشد، بهتر است سعی شود که برای پوشش برشها از مواد پوششدهنده دارای قارچکش استفاده شود. توجه به این نکته ضروری است که در کنترل شیمیایی هر چیزی پوشش کامل سطوح، مخصوصاً برش و زخمها، بسیار اهمیت دارد . در صورت یافتن دلیل آلودگی باید آن را از طریق سوزاندن یا دفن کردن از بین برد. ازآنجا که همین ارگانیسمها علت بسیاری از لکهها و ترک خوردنهای میوه میباشد، لازم است به یاد داشته باشید که آلودگی ممکن است از خارج از تاکستان انتقال یابد.
قارچ از قسمت برش به سمت پایین حرکت میکند بنابراین قسمتهای اساسی سبز انگور ممکن است عاری از بیماری باشد. اگر تاک قطعشده و قسمت کمی از چوب آسیبدیده باشد، میتوانید یک شاخه جدید را از زیر آن نقطه نگاهداشته و هرس ترمیمی انجام دهید. این روش میتواند یک راه موفق برای جوانسازی انگور نیز باشد.
طیف وسیعی از ارگانیسمهای قارچی دیگری وجود دارند که میتوانند در بافت چوبی تاک کلونی ایجادکنند. در بیشتر این بیماریها همین نشانهها قابل تشخیصند و ازنظر علائم، تمایز بسیار کمی در بین آنها وجود دارد.
در بعضی موارد تاک ممکن است بهطور ناگهانی دچار افت شدید (آپوپلکسی) گردد. این اتفاق معمولاً در اثر پاسخ به افزایش تقاضای آب در طول فصل رشد مخصوصاً اول بهار رخمیدهد. طی این اتفاق بافت آوند چوبی در اثر بیماری کارآیی بهینۀ خود را ازدستداده، گیاه تقاضای آب بالایی دارد. این اتفاق ممکن است بر روی میوه بخشهای تیره و لکهدار ایجاد کند که در کالیفرنیا به نام سرخک سیاه شناختهمیشود. آپوپلکسی در داخل تنه موجب تیره شدن چوب میشود. آوندها در اثر فعالیت قارچها متورم گشته، گاهی اوقات دچار بیرونزدگی میشوند که سیاهزخم (نام اولیه بیماری) نام دارد و از بافت آوند چوبی نشأت میگیرد.
در حقیقت، در ارگانیسمهای بیماریزای اندام هوایی، احتمالاً بدون استثنا، بروز یک هنجار تاکها را در شکل گیاهانی سالم و مولد نشان دهد. بهعبارتدیگر، ممکن است گیاهان آلوده باشند اما کمترین علائمی قابلرؤیت نباشد.
پوسیدگی ریشه Blackroot
این قارچ بر روی ریشه و تنۀ درختان تأثیر میگذارد و توسط قارچهای جنس Cylindrocarpon ایجاد میشود. این بیماری در انگورهای جوان با ضعیف شدن عمومی گیاه و علائمی شبیه به تنش آبی آشکار میشود.
بروز بیماری در قسمتهای پایینی گیاه بهگونهای به نظر میرسد که بخشی از گیاه در حال رشد میباشد و قسمتی دیگر رشد خود را متوقف کرده است. ریشههای مردۀ تاک بعضیاوقات به شکل عصایی به سمت بالا خم میشوند. این بیماری رشد ریشه را تضعیف کرده، امکان آلودگی توسط قارچهای دیگر را افزایش می دهد.
پوسیدگیریشه غالباً کشنده است. سایر عوامل بیماریزای تنه نیز میتوانند خسارات قابلتوجهی ایجاد کنند اما این موارد را میتوان با استفاده از گیاهان تیمار شده یا فاقد آلودگی، کنترل کرد. اطمینان حاصل کنید که گودالهای کاشت انگور بهاندازۀ کافی بزرگ باشند تا ریشهها بهراحتی حرکت کرده، به عمق نفوذ کنند. بعد از کاشت نیز باید اطمینان حاصل کرد آب و مواد غذایی به اندازه نیاز در اختیار گیاه قرار میگیرد. ضدعفونی قبل از کاشت نیز در جلوگیری از بروز بیماری توصیه میگردد.
بیماریهای باکتریایی
پیرس انگور Pierce
عامل این بیماری باکتری Xylella fastidiosa است و منشأ آن آمریکای شمالی میباشد. طغیان این بیماری بر روی انگورهای کالیفرنیا، در دره نپا، از سال ۱۸۸۷ تا سال ۱۹۰۶، ۱۴ هزار هکتار از تاکستانهای آمریکای شمالی را ازبینبرد.
نامگذاری این بیماری توسط پاتولوژیستی که بر روی این بیماری مطالعه میکرد انجامشدهاست. تا دهۀ ۱۹۷۰ علت این بیماری را باکتری نمیدانستند. این بیماری در اروپا نیز به عنوان یک آلودگی شایع در نهالستانها معرفیشدهاست. در ایران نیز در شهر قزوین این بیماری شناساییشدهاست.
بیماری پیرس توسط برخی از حشرات تغذیهکننده از آوند چوبی مانند: زنجرکها و زنجرهها منتقل میشود. این حشرات که میتوانند از بسیاری از میزبانهای جایگزین تغذیه کنند، ممکن است باکتریها را حمل کرده، آلودگی را گسترش دهند. این باکتریها در آوند چوبی فعالیت میکنند و موجب مسدود شدن آوند چوبی و درنتیجه منجر به بروز برخی از علائم مرتبط با این بیماری میشود. کلروز حاشیهای برگ و به دنبال آن مرگ تیغۀ برگ از این علائمند. آلودگی پیرس ممکن است با فعالیت بر روی خوشه، میوهها را خشک (کشمش) کند. علائم بیماری زمانی (مانند مراحل آخر رسیدگی میوه) ظاهر میشوند که انگور تحت استرسهای زیاد کمبود آب قرار گیرد.
افزون بر اینها، برخی از علائم دیگر ازجمله خشک شدن و ریختن تیغهها و پهنکبرگها، باقی ماندن دمبرگ بهصورت چوبکبریتی بر روی گیاه و گسترش لکههای سبز کمرنگ و پررنگ بر روی برگها به تشخیص آلودگی کمک میکنند. این تفاوت در علائم ممکن است به دلیل ساختار سیستم آوندی باشد.
گونههای انگور که به این بیماری مقاومت دارند، ارقام تجاری Rotundifolia .V و V. arizonica میباشند. این ارقام در صورت ابتلای به این بیماری قادر به رشد و نمو معمولی هستند. احتمالاً به همین دلیل محققان به دنبال توسعۀ این ارقام میباشند. پیشگیری بهترین روش برای مدیریت این بیماری است چراکه بهمحض آلوده شدن انگورها، عمر درختان تاک کاهش مییابد.
این باکتری در مناطقی با زمستانهای سرد قابلیت ادامۀ حیات ندارد و دمای انجماد باعث از بین رفتن باکتریهای موجود در بافتهای تاک میشود. بنابراین انتخاب محل احداث باغ بسیار مهم است.
در کنترل و مدیریت این بیماری کاشت تاکهای عاری از این آلودگی و همچنین مبارزۀ شیمیایی با آفات بسیار حائز اهمیت است. حذف علفهای هرز نیز میتواند میزبانهای دیگر این بیماری را از منطقه خارج کند. اما ممکن است این روش، به دلیل وجود طیف وسیعی از میزبانهای گیاهی، چندان کاربردی نباشد ولی باید توجه داشت تأثیر قابل توجهی بر شدت آلودگی و گسترش آن میگذارد.
گال طوقه Crown gall
عامل این بیماری Agrobacterium است. گال طوقه میتواند در نقاط مختلف انگور رشد کند. این باکتری از نظر رفتاری با سلولهای انگور و سلولهای آلوده دیگر سازگار میباشد و با تغییر DNA آنها، تنظیم کنندههای رشد گیاه و اسیدهای آمینۀ ویژهای به نام opines تولید میکند. این فرآیند باعث بروز تودۀ سلولهای تمایز نیافتهای (کالوس) میشود که به شکل گال بوده و با رشد بیشازحد نقطهای همراه میباشند.
این بیماری در اثر یخبندان زمستانی یا از طریق وسایل باغبانی بر روی تنههای آسیبدیده تکثیر میشود و درنهایت میتواند انگور را کاملاً درگیر کرده، ازبینببرد. این ارگانیسم در خاک یافت شده، در همۀ قسمتهای آن وجود دارد و نمیتوان خاک را کاملاً از وجود این ارگانیسم ضدعفونی و پاک کرد.
در صورت عدم توجه به گال و بروز آلودگی جدی، بیماری میتواند موجب اختلال در بافتهای آوندی و به دنبال آن منجر به علائم شبیه به استرس آبی شود. نقطۀ شروع برای تشکیل گال، لایۀ کامبیا میباشد که میتواند آوند آبکش و آوند چوبی را مختل کند. به دلیل ازکارافتادن آوندها و کمبود کربوهیدراتها ممکن است بعد از جوانهزنی رشد شاخهها از رشد ریشهها کمتر شود.
بهترین روش مبارزه و کنترل بیماری جلوگیری از ورود آلودگی به داخل تاکستان است. روشهای کنترل بیولوژیکی نیز در کنترل این بیماری مورداستفاده قرار میگیرند اما راه تجاری و شیمیایی برای مدیریت گال طوقه هنوز در دسترس نیست.
بلایت باکتریایی Bacterial blight
عامل این بیماری Xylophilus ampelinus میباشد. بلایت یکی دیگر از عوامل بیماریزای باکتریایی است که بافت آوندی تاک را مسدود میکند. به همین علت، علائم میتوانند مانند استرس آبی باشند. این بیماری معمولاً موجب ایجاد ترک در شاخههای اصلی، در امتداد جوانهها و به سمت نوک شاخه میشود. این ترکها درنهایت به زائدههای تیره، لکههایی مانند آنتراکنوز روی برگها و تغییر رنگ بافتهای آوندی منجرمیشوند. با اینحال، باکتریها ممکن است در انگورهای سالم نیز ظاهر شوند.
تنها میزبان شناختهشدۀ این باکتری انگور است. بلایت در حال حاضر در اروپا، آفریقای جنوبی، آسیا و آمریکای جنوبی گسترش دارد. گسترش بیماری از طریق نهالستانهای آلوده، باد، باران، پاشیدن آب و ابزار آلوده میباشد. از آنجایی که انگورهای آلوده قابل درمان نیستند، اقدامات پیشگیریکننده بسیار مهمند.
بیماری ویروسی Viral diseases
بیماریهای ویروسی، بیماریهایی قابلانتقالند که (حداقل در آلودگی اولیه) هیچ علائم آشکاری ندارند. ویروسها میتوانند با تکثیر توسط مهرهداران (عموماً انسان)، حشرات یا نماتدها و یا با تلقیح شیرۀ گیاهی پخش شوند. ذرات بسیار ریزی در گیاهان بیمار که با میکروسکوپ الکترونی قابلرؤیتند، بهعنوان عوامل بیماریهای ویروسی شناخته میشوند. این ذرات میکروسکوپی از مواد ژنتیکی که توسط یک لایۀ پروتئینی محافظت میشود، تشکیلشدهاند. ویروسها بسیار کوچکتر از باکتریها و قارچها هستند. ویروس میتواند در داخل گیاه زنده با برنامهریزی مجدد سلولهای گیاهی، ساخت ذرات ویروسی را افزایش دهد.
پس از آلوده شدن گیاه ویروس به تمام قسمتهای گیاه گسترش مییابد و گیاه آلوده میشود. بسته به نوع ویروس مهاجم تاک ممکن است علائم قابلتوجهی را نشان ندهد اما بیماریهای ویروسی با ازبینرفتن کلی سلامت انگور، کاهش عملکرد و کیفیت میوه همراه میباشند. استفاده از تست الیزا که وابسته به تعداد آنزیم است، یک گام بزرگ رو به جلو در شناسایی دقیق ویروس محسوبمیشود اما تجزیهوتحلیل DNA از طریق واکنش زنجیرهای پلیمراز در تشخیص ویروس سریعتر و دقیقتر انجام میگیرد.
تست الیزا یا الایزا (Enzyme-linked immunosorbent) روشی عمومی در بیوشیمی برای غربالگری است. تست الیزا در اصل اولین بار برای گیاهپزشکی به وجود آمده، از آن به بعد در دامپزشکی بهمنظور تشخیص بیماریهای عفونی استفاده میشود. این روش بهعنوان روش تشخیص آزمایشگاهی در برخی بیماریهای انسانی نیز کاربرد دارد. در تست الیزا خود ویروس جستجو نمیشود بلکه جمعیت پادتنها (آنتیبادی) که در اثر آلودگی به ویروس تولیدشدهاند، اندازهگیری میشود.
ویروس برگ بادبزنی مو Grapevine fanleaf virus
این بیماری یکی از قدیمیترین بیماریهای ویروسی انگور است که سبب بروز علائم مختلفی میشود. علائم بیماری شامل دفرمه شدن برگها، باز شدن سینوس دمبرگ، مجتمع شدن رگبرگهای اصلی برگ، تولید جوانههای ناهنجار، کوتاه شدن میانگرهها، انشعابات غیرعادی در شاخهها، ریزش حبه در خوشههای در حال رسیدن و عدم یکنواختی حبهها میباشد.
گوناگونی علائم در این ویروس به علت وجود سویههای متنوع این ویروس ازجمله برگ بادبزنی، موزاییک زرد و رگبرگ نواری میباشد. ویروس برگ بادبزنی انگور موجب زوال و مرگ درختچههای تاک، کاهش دورۀ باردهی، کاهش قدرت جوانهزنی قلمهها و کاهش مقاومت به استرسهای محیطی میشود.
ویروس برگ بادبزنی انگور در طبیعت توسط نماتد منتقل میشود. البته امکان گسترش آلودگی بهوسیلۀ قلمه، پیوندک و نهال آلوده به ویروس نیز وجود دارد.
چندین بیماری ویروسی دیگر نیز در دنیا وجود دارد که در ایران به دلیل اقلیم خاص، هنوز دیدهنشدهاند. بیماریهای ویروسی درمانی ندارند و بهترین روش کنترل جلوگیری از وارد شدن آنها به تاکستان است. همچنین تغذیۀ مناسب، آبیاری درست و اصولی و هرس مناسب و محافظتشده با افزایش مقاومت انگور میتوانند از ابتلای گیاه به بیمارهای ویروسی جلوگیری کنند.
جمع بندی
درخت انگور (تاک) یکی از قدیمیترین درختان کاشتهشده توسط انسان است و برای تولید محصول و سودآوری اقتصادی بسیار مورد توجه میباشد. متأسفانه این درخت میزبان بسیاری از بیماریهای قارچی، باکتریایی و ویروسی است.
باید توجه داشت درختان میتوانند در یک زمان مورد تهاجم و طغیان چندین بیماری قرار گیرند. بهغیراز روشهای پیشگیری در ورود آلودگی به باغ، تغذیه و آبیاری مناسب جهت قویتر کردن سیستم ایمنی گیاه در مقابل استرسهای محیطی و بیماریها بسیار مهم میباشند.
باید توجه داشت برای داشتن میوههای باکیفیت مبارزه با بیماریها، تغذیۀ مناسب، بازدید مستمر در کل دورۀ رشد و باردهی بسیار مهم است.
خیلی جذاب و کامل بود ممنونم